.
مامان بزرگه دخترخاله م اومده خونمون رفته دستشویی وقتی اومده بیرون برگشته به من میگه : مادرجان چه توالت دلبازی ! سفیدبخت بشی الهی …
.
.
یکی از بچه های فامیل که ۵سالشه اومده به مامانش میگه “از بازیهای مسخره تبلت خسته شدم یه چیز پیشرفته تر میخوام …”
ما بچه بودیم کاغذ میجویدیم میزاشتیم تو لوله خودکار پرت میکردیم طرف تخته سیاه
مامانم تازه از خونه خالم رسیده زنگ زده ازش تشکر کنه ؛ الان ۴۵دیقس دارن صحبت میکنن …
خو مادرم حرفاتو میزدی بعد میومدی دیگه !
جالب اینجاس میگه اونجا هوا چطوره ؟
سر سفره بودیم که صدای یه کامیون اومد ، یهو دیدیم مامانم زد زیر گریه و با هق هق گفت : شماها هیچوقت منو حمایت نکردین ، من میخواستم پایه یک بگیرم …
آخه مادر من شما یازده سال طول کشید تا پایه ۲ گرفتی ؛ من توی ماشین آموزشگاه بزرگ شدم ! والااااا